عسل میناوند


تعداد بحث های ایجاد شده: 61
امتیاز بحث های ایجاد شده: 154

تعداد بازدید: 614
امتیاز بحث: 4

داش آکل
1389/08/17



داش آکل يکي از سه- چهار داستان کوتاه مشهور صادق هدايت است (1281-
1330 ش.) و شايد بتوان گفت پر خواننده ترين و جذاب ترين آنها- نسبت به
ديگر آثار اين نويسنده- است. از همين رو نيز، اولين داستان کوتاه هدايت
بود که توسط يکي از کارگردانان مشهور سينماي ايران در قبل از انقلاب
(مسعود کيميايي) تبديل به فيلمي سينمايي- به همين نام- شد، و به نمايش
درآمد

داش آکل يکي از ده داستان کوتاه مجموعه «سه قطره خون»- چهارمين کتاب و دومين مجموعه داستان منتشره
از هدايت- است، که نخستين بار در سال 1311 به چاپ رسيد و منتشر شد. انتخاب
نام «سه قطره خون» براي اين مجموعه توسط هدايت، نشان مي دهد که از نظر
خودش، به هر حال، «داش آکل»، قوي ترين داستان مجموعه مذکور، نبوده است.

اين
داستان کوتاه دوازده- سيزده صفحه اي، در طول مدت زماني که از انتشار آن مي
گذرد، در کتابها و نشريه هاي مختلفي چاپ، و درباره آن، اظهارنظرهاي- مثبت-
زيادي شده است. به گونه اي که کمتر نويسنده، منتقد ادبي يا علاقه مند به
داستاني در ايران باشد که اين داستان را نخوانده، يا دست کم، نامش را
نشنيده باشد.

خوندن اين داستان رو به همه توصيه ميکنم .

 کليات

 خلاصه داستان

"داش آکل"
لوطي مشهور شيرازي است که خصلتهاي جوانمردانه اش او را محبوب مردم ضعيف و
بي پناه شهر کرده است. اما کاکارستم که گردن کلفتي ناجوانمرد است و به
همين سبب، بارها ضرب شست داش آکل را چشيده است، به شدت از او نفرت دارد؛ و
در پي فرصتي است تا زهرش را به داش آکل بريزد و از وي انتقام بگيرد.

در
همين حين، حاجي صمد- از مالکان شيراز مي ميرد، و داش آکل را وصي خود قرار
مي دهد. داش آکل، با اينکه آزادي خود را از همه چيز بيشتر دوست مي دارد،
به ناچار اين وظيفه دشوار را به گردن مي گيرد. او با ديدن مرجان، دختر
چهارده ساله حاجي صمد، به وي دل مي بازد. اما اظهار عشق به مرجان يا
درخواست ازدواج از او را، خلاف رويه جوانمردي و عمل به وظيفه وصايت خود مي
داند. در نتيجه، اين راز را در دل نگه مي دارد. در عوض، طوطي اي مي خرد، و
درد دلش را به او مي گويد.

از آن پس، داش آکل،
قرق کردن سرِ گذر و درگيري با ساير لوطيها و اوباش را ترک مي کند، و اوقات
خود را صرف رسيدگي به اموال حاجي و خانواده او مي کند.

بر اين منوال، هفت سال مي گذرد. تا اينکه براي مرجان، خواستگاري پيدا مي شود.

داش آکل به عنوان آخرين وظيفه خود، وسايل ازدواج مرجان را فراهم مي کند و او را به خانه بخت مي فرستد.

همان
شب، در حال نشستن داش آکل در ميدانگاهي محله- در حالي که مست است-
کاکارستم سر مي رسد. با داش آکل يکي به دو مي کند و در نهايت با او گلاويز
مي شود؛ و سرانجام، با قمه، زخمي اش مي کند.

فرداي آن روز، وقتي پسر بزرگ حاجي صمد بر بالين داش آکل مي آيد، او طوطي اش را به وي مي سپارد. و کمي بعد، مي ميرد.

عصر
همان روز، مرجان قفس طوطي را جلوش گذاشته است و به آن نگاه مي کند، که
ناگهان طوطي با لحن داشي "خراشيده اي" مي گويد: «مرجان ... تو مرا کشتي
... به که بگويم ... مرجان ... عشق تو... مرا کشت.»







نظرات کاربران
ترتیب نظرات: جدیدترین به قدیمی ترین
محسن بهاري (1389/08/17 16:47:37)
قسمتهايي از داش آكل
نصف شب، آنوقتي كه شهر شيراز با كوچه هاي پر پيچ و خم ، باغها ي دلگشا و شراب هاي ارغوانيش
بخواب ميرفت ، آن وقتيكه ستاره ها آرام و مرموز بالاي آسمان قير گون ب ه هم چشمك ميزدند . آن وقتيكه
مرجان با گونه هاي گلگونش در رختخواب آهسته نفس ميكشيد و گذارش روزانه از جلوي چشمش ميگذشت ،
همانوقت بود كه داش آكل حقيقي ، داش آكل طبي عي با تمام احساسات و هوا و هوس ، بدون رودر بايستي از تو
قشري كه آداب و رسوم جامعه بدور او بسته بود ، از توي افكاري كه از بچگي باو تلقين شده بود، بيرون ميآمد
و آزادانه مرجان را تنگ در آغوش مي كشيد ، تپش آهسته قلب ، لبهاي آتشي و تن نرمش را حس ميكرد و از
روي گونه هايش بوسه ميزد . ولي هنگاميكه از خواب مي پريد ، بخودش دشنام ميداد ، به زندگي نفرين ميفرستاد
و مانند ديوانه ها در اطاق بدور خودش مي گشت ، زير لب با خودش حرف ميزد و باقي روز را هم براي اين كه
فكر عشق را در خودش بكشد به دوندگي و رسيدگي بكارهاي حاجي ميگذرانيد


نوشابه ايرانپرست (1389/08/17 16:15:37)
عسل عزيزم . شدم محزون وشيدايي من از مقاله زيباي تو
تو يك الگو براي همه ما هستي


عسل میناوند (1389/08/17 10:26:53)
دکترغلامحسين يوسفي ، منتقد و استاد ادبيات دانشگاه مشهد نيز، اين داستان را، از هر نظر، بي نقص دانسته است:

«داستان "داش آکل" خيلي خوب پرورده شده. آغاز قصه، پيشامد مرگ حاج صمد و تعيين داش آکل به عنوان وصي، هفت سال سرپرستي او از خانواده حاجي، عشق مرجان دختر حاجي، کفّ نفس داش آکل، همه در کمال زيبايي به هم پيوسته است.»«چه پاياني براي داستان متناسب تر از آنچه اتفاق افتاده، ممکن است تصور کرد؟»

دکتر محمدعلي همايون کاتوزيان، يکي از پژوهشگراني که آثار متعددي درباره زندگي و نوشته هاي صادق هدايت منتشر کرده نيز، داستان "داش آکل" را ستوده است:

«"داش آکل" در نوع خود يک شاهکار کوچک است؛ که در مجموع در گروه داستانهاي انتقاد اجتماعي هدايت جاي مي گيرد، اما خصوصيات قابل توجه يک روان- داستان را دارد.»

هوشنگ گلشيري هم، مشابه چنين نظري را درباره اين داستان دارد:

«داستان "داش آکل" هدايت، داستان خوش ساختي است و يکي از سنگهاي بناي داستان نويسي معاصر است. کاري به سياق شاخه اي که موپاسان شاخص ترين نماينده آن بود.» 


 1  
تمام حقوق برای سایت Tamoochin.com محفوظ است
©2024 Tamoochin.com | TCOM