10حقيقت جالب و خواندني
از زندگي انيشتين
تا حالا فکر کرديد که آلبرت انيشتين فيزيکدان معروف را چقدر مي شناسيد؟! نابغه گيج و پريشان خيالي که نظريه نسبيت عام و خاص را مطرح کرد و ثابت کرد.
آيا تا حالا ميدونستيد که آلبرت انيشتين هنگام تولدش داراي يک سر بزرگ بود تا حدي که مادرش فکر ميکرد که اون ناقص الخلقه به دنيا اومده؟!آيا ميدونستيد که آلبرت قبل از اينکه ازدواج کنه داراي يک بچه مرموز! بود؟!
براي اينکه بخواهيد حقايق مبهم بيشتري از زندگي آلبرت انيشتين را بدونيد نوشتار زير را بخونيد:
1- آلبرت انيشتين يک کودک چاق با يک سر بزرگ بود.
موقعي که مادر آلبرت – Pauline Einstein- او را به دنيا آورد،سر او آنقدر بزرگ و بدشکل بود که مادرش فکر مي کرد که او ناقص الخلقه به دنيا آمده است!
به دليل اينکه پشت سر آلبرت خيلي بزرگ به نظر مي رشيد خانواده اش در ابتدا او را يک موجود شگفت آور تصور مي کردند.به هر حال پزشک توانست خانواده آلبرت را متقاعد کند که مشکل خاصي نيست.البته نگراني خانواده آلبرت بي دليل هم نبود زيرا در هنگام تولد او موجودي شبيه يک هيولا بود؛هرچند با گذشت زمان سرش به وضعيت نرمال برگشت.
جالب است بدانيد که موقعي که مادر بزرگ آلبرت او را براي اولين بار ديد بصورت مدام زير لب جمله"بيش از حد چاق است" را تکرار مي کرد!
به هر حال بر خلاف تمام ترسها و اضطرابها آلبرت به حالت نرمال بزرگ شد به جز اينکه کمي بيش از حد او آرام به نظر مي رسيد!
2-آلبرت انيشتين بعنوان يک بچه مشکل صحبت کردن داشت(لکنت زبان)
يکي از عکسهاي آلبرت انيشتين که از دانشگاه Hebrew University of Jerusalem بدست آمده است.
آلبرت در زمان کودکي اش به ندرت صحبت مي کرد و موقعي هم که صحبت مي کرد خيلي آرام بود!
در واقع او ابتدا همه جملات را در ذهنش مي سنجيد(و يا آنها را زير لب تکرار ميکرد)و تا موقعي که به درستي آنها مطمئن نمي شد آنها را به زبان نمي آورد.بر طبق گزارشات آلبرت اين حالات را تا 9 سالگي داشت و پدر و مادر آلبرت از اينکه او عقب افتاده باشد مي ترسيدند.
حکايت جالب زير توسط مورخ علم- Otto Neugebauer- از زندگي آلبرت نقل شده است:
چون که آلبرت لکنت زبان داشت پدر و مادر او خيلي نگرانش بودند.سرانجام يک شب سر ميز شام آلبرت سکوت را شکست و گفت:"سوپ خيلي داغ است"
پدر و مادر آلبرت که خيلي تسکين يافته بودند گفتند که چرا تابحال او يک کلام حرف نزده بود و آلبرت جواب داد:"چون تابحال همه چيز خوب خوده است!"
Thomas sowell در کتابش نوشته است که علارقم آلبرت صحبت کردن تعداد زيادي از مردم باهوش و نابغه نسبتاً دير در زمان کودکي پيشرفت کرده اند.او اين شرايط را "Einstein syndrome"
(علائم ناخوشي آلبرت) ناميد.
3- نخستين جرقه هاي علاقه آلرت به علم و بخصوص فيزيک از توجه به يک قطب نما گرفته شد.
موقعي که آلبرت در سن 5سالگي در وضعيت بيماري روي تخت خواب در حال استراحت بود پدرش يک وسيله کوچک جذاب و ساده جيبي را به او نشان داد که باعث علاقه او به علم شد و آن يک قطب نما بود.
آنچه که آلبرت5 ساله را به اين وسيله کوچک علاقه مند کرد اين بود در هر حالتي که قطب نما به چرخش در مي آمد عقربه(سوزن)آن هميشه در يک مسير مشابه بود.او فکر ميکرد که يک مقدار نيرو در يک فضاي خالي فرضي که روي سوزن قطب نما اثر ميکند بايد وجود داشته باشد!