اهواز
 
 
ُسامان اميري


تعداد بحث های ایجاد شده: 4
امتیاز بحث های ایجاد شده: 8

تعداد بازدید: 497
امتیاز بحث: 1

مادر زيرک
1389/05/25


مادر زيرك


خانم حميدي براي ديدن پسرش مسعود ، به محل تحصيل او يعني لندن آمده بود. او در آنجا متوجه شد كه پسرش با يك هم اتاقي دختر بنام ويكي زندگي ميكند. كاري از دست خانم حميدي بر نمي آمد و از طرفي دختر هم اتاقي مسعود هم خيلي خوشگل بود.

او به رابطه ميان آن دو ظنين شده بود و اين موضوع باعث كنجكاوي بيشتر او مي شد. مسعود كه فكر مادرش را خوانده بود گفت : " من ميدانم كه شما چه فكري مي كنيد ، اما من به شما اطمينان مي دهم كه من و ويكي فقط هم اتاقي هستيم . "

حدود يك هفته بعد ، ويكي پيش مسعود آمد و گفت : " از وقتي كه مادرت از اينجا رفته ، قندان نقره اي من گم شده ، تو فكر نمي كني كه او قندان را برداشته باشد ؟ " مسعود کفت :" خب، من شك دارم ، اما براي اطمينان به او ايميل خواهم زد."

او در ايميل خود نوشت : "مادر عزيزم، من نمي گم كه شما قندان را از خانه من برداشتيد، و در ضمن نمي گم كه شما آن را برنداشتيد . اما در هر صورت واقعيت اين است كه قندان از وقتي كه شما به تهران برگشتيد گم شده . " با عشق، مسعود

روز بعد مسعود يك ايميل با اين مضمون از مادرش دريافت كرد: "پسر عزيزم، من نمي‌گم تو با ويكي رابطه داري و در ضمن نميگم كه باهاش رابطه نداري. اما در هر صورت واقعيت اين است كه اگر او در تختخواب خودش مي‌خوابيد حتماً‌ تا الان قندان را پيدا كرده بود." با عشق،‌ مامان.


نظرات کاربران
ترتیب نظرات: جدیدترین به قدیمی ترین
تاکنون نظری ارسال نگردیده است
  
تمام حقوق برای سایت Tamoochin.com محفوظ است
©2024 Tamoochin.com | TCOM