تعداد بحث های ایجاد شده: 48 امتیاز بحث های ایجاد شده: 149
يه لحظه خيلي خوب به خاطرم اومد.
اي آشنا در عبور از کوچه هاي خاطرم تمام خاطره هاي نبوده را تاريخ بزن....
همواره تويي
شب ها که سکوت است و سکوت است و سياهيآواي تو مي خواندم از لابتناهيآواي تو مي آردم از شوق به پروازشب ها که سکوت است و سکوت است و سياهيامواج نواي تو به من مي رسد از دوردريايي و من تشنه مهر تو چو ماهيوين شعله که با هر نفسم مي جهد از جانخوش مي دهد از گرمي اين شوق گواهيديدار تو گر صبح ابد هم دهدم دستمن سرخوشم از لذت اين چشم به راهياي عشق تو را دارم و داراي جهانمهمواره تويي هرچه تو گويي و تو خواهي