فرهـــــــاد ...


تعداد بحث های ایجاد شده: 274
امتیاز بحث های ایجاد شده: 1589

تعداد بازدید: 388
امتیاز بحث: 1

لبخند!
1391/05/17

دختر کوچکی هر روز پیاده به مدرسه می رفت و بر می گشت.با این که آن روز صبح،هوا زیاد خوب نبود و آسمان نیز ابری بود،دختر بچه طبق معمول همیشه،پیاده به سوی مدرسه راه افتاد.

بعداظهر که شد،هوا رو به وخامت گذاشت و توفان و رعد و برق شدیدی در گرفت.

مادر کودک نگران شده بود که مبادا دخترش در راه بازگشت،از توفان بترسد یا این که رعد و برق بلایی بر سر او بیاورد،به همین جهت تصمیم گرفت با اتومبیل خود به دنبال دخترش برود.با شنیدن صدای رعد و دیدن برقی که آسمان را مانند خنجری درید،با عجله سوار ماشینش شد و به طرف مدرسه دخترش حرکت کرد.

در وسط های راه،ناگهان چشمش به دخترش افتاد که مثل همیشه به طرف خانه در حرکت بود،با هر رعد و برقی که آسمان روشن می شد،او می ایستاد،به آسمان نگاه می کرد و لبخند می زد.این کار را با هر دفعه رعد و برق تکرار می کرد!

زمانی که مادر،اتومبیل خود را کنار دختر رساند،شیشه پنجره را پایین کشید و از او پرسید:چه کار می کنی؟!چرا همین طور بین راه می ایستی؟

دخترک پاسخ داد:سلام مامان.من سعی میکنم صورتم قشنگ به نظر بیاد،چون خدا داره از من عکس می گیره!

در هنگام رویارویی با توفان های زندگی لبخند را فراموش نکنید!خداوند ناظر ماست.v


نظرات کاربران
ترتیب نظرات: جدیدترین به قدیمی ترین
estekan nalbaki (1391/07/23 18:57:32)
chjori shode?mage chjori bode


فرهـــــــاد ... (1391/05/18 0:6:19)
چرا اینجوری شده ؟!



 1  
تمام حقوق برای سایت Tamoochin.com محفوظ است
©2024 Tamoochin.com | TCOM