ahura persia


تعداد بحث های ایجاد شده: 213
امتیاز بحث های ایجاد شده: 164

تعداد بازدید: 830
امتیاز بحث: 3

مشاهير شيراز
1387/07/25

دانشمندان

شاعران

مختران

رياضدانان و...


نظرات کاربران
ترتیب نظرات: جدیدترین به قدیمی ترین
محسن بهاري (1389/07/05 7:43:8)
درود بر شما كه اينهمه اطلاعات درباره شيراز ارائه كرديد . من كه خيلي احساس بيسوادي كردم


شيدا شیرازی (1388/10/23 18:25:18)
خيلي عاليه دستتون درد نکنه...


ahura persia (1387/07/28 12:51:51)
سعدي شيرازي

http://blog.15mehr.com/wordpress/wp-content/uploads/2008/03/saadi.jpg

ابوعبدالله مشرف الدين مصلح شيرازي در اوايل قرن هفتم متولد شد و در سنه 961 در شيراز وفات يافت.

تخلص خود را از نام سعدبن ابي بكر بن سعد زنگي وليعهد مظفرالدين ابوبكر گرفت. هر وقت سعدي در شيراز بود در خدمت اين وليعهد ادب پرور به سر مي برد.

سعدي در نظاميه بغداد تحصيل كرد. دانشجويان دانشگاه نظاميه عبارت بودند از مفسران، محدثان، وعاظ، حكام و مذكران.

شيخ پس از اتمام تحصيل به سير و سياحت پرداخت و در مجالس، وعظ مي گفت و مردم را به سوي دين و اخلاق هدايت مي كرد.

به طوري كه از آثار سعدي بر مي آيد ومعاصرينش هم مي نويسند در لغت، صرف و نحو، كلام، منطق، حكمت الهي، و حكمت عملي، (عالم الاجتماع و سياست مدن) مهارت داشت. مخصوصاً او در حكمت از تمام آثارش پيداست.

كتاب بوستان نه فقط حاوي مطالب اخلاقي و حكمتي است، بلكه استادي شيخ را در علم الاجتماع نشان مي دهد. تبحر وي در زبان عربي و فارسي و ذوق لطيف و طبع و قادش او را برانگيخت تا شيرين ترين آثار فارسي را در نظم و نثر از خود به جاي گذارد.

سعدي در ابتدا همان سبك متداول زمان خويش را در نويسندگي در پيش گرفت. بعد به سبك خواجه عبدالله انصاري تمايل پيدا كرد. اما طولي نكشيد كه سبك خاص و مشخصي براي خود ابداع نمود.

شيخ اجل نه تنها به نصايح مردم مي پرداخت بلكه از اندرز دادن به سلاطين هم مضايقه نداشت كما اين كه رساله هفتم خود را به اندرز به ملك انكياتو اختصاص داد.

علاوه بر اين رساله، قصايدي نيز سروده كه در آنها ضمن مدح، نصايح زنده و گاه خشني به انكياتو نموده است.

شاهكار سعدي در نثر، گلستان اوست كه در حقيقت نوعي مقامه نويسي است.ولي در اين رويه گرد تقليد نگشته و راه تازگي و ابتكار را پيموده است.

ترتيب و تناسب وتنوع گلستان همراه با موضوعات دلكش اجتماعي و اخلاقي و تربيتي و سبك ساده و شيرين نويسندگي، سعدي را به عنوان خداوند سخن معرفي كرده است. سعدي در بين معاصرين خويش هم با وجود نبودن وسايل نشر جاي خود را باز كرد.

شهرت وي به اندازه اي بود كه پس از پنجاه و پنج سال كه از مرگش مي گذشت در ساحل اقيانوس كبير، يعني در چين، ملاحان اشعارش را به آواز مي خواندند.

چهل و سه سال پس از فوت شيخ، يكي از فضلا و عرفا به نام علي ابن احمدبن ابي سكر معروف به بيستون اقدام به تنطيم اشعار سعدي و ترتيب آنها با حروف تهجي نمود.

وي كليه آثار شيخ را به 12 بخش تقسيم نمود. اول رساله هايي كه در تصوف و عرفان و نصايح ملوك تصنيف كرده است. دوم گلستان، سوم بوستان، چهارم پندنامه، پنجم قصايد فارسي، ششم قصايد عربي، هفتم طيبات، هشتم بدايع، نهم خواتيم، دهم غزليات قديم كه مربوط به دوران جواني شيخ اس


ahura persia (1387/07/28 12:51:26)
ملاصدراي شيرازي
در تالاري كه درست بالاي سر در مدرسه خان شيراز قرار دارد سيصد سال پيش ملاصدراي شيرازي تدريس مي كرد و اكنون هم اين تالار به نام اين شخصيت بزرگ علمي نامگذاري شده است.
ملاصدراي شيرازي از اعقاب حاجي قوام الدين حسين شيرازي وزير شاه شيخ ابواسحق اينجو است به همين جهت او را قوامي مي گفتند.
سيصد سال پيش يعني زماني كه دكارت راه جديدي در علم پيش گرفت، نابغه شرق، ملاصدرا نظريه اي ابراز داشت كه ضربت سهمگيني بر عقادي علمي زمان خود وارد آورد و اگر شرايط لازم وجودداشت مي توانست حوزه هاي علمي ايران را در جهتي نوين سوق دهد.
ملاصدرا احساس كرد كه نظريات ارسطو دست و پاي حكماي اسلامي را بسته و آنان را از تفكر آزاد باز داشته از اين رو با وضع نظريه جديد و انقلابي خود، عليه علم و فلسفه اي كه هزار سال در عالم اسلام نضج و قوام گرفته بود قيام كرد و آراء ارسطو، فارابي و ابن سينا را باطل اعلام داشت.
ملاصدرا ابتدا فلسفه ارسطو، ابن سينا و فلسفه اشراق را كاملاً فرا گرفت. اساتيدش عبارت بودند از ميرباقر و شيخ بهائي عاملي. آنگاه به يكي از دهات قم رفت و به رياضت مشغول شد سپس به شيراز آمد و در تالار مدرسه خان به تدريس پرداخت و ضمناً به تأليف كتاب همت گماشت.
وي فلسفه مشاء و اشراق را ممزوج ساخت و در اين راه شيوه مصنفين اخوان الصفا را پيمود.
ملاصدرا و دكارت در شرق و غرب راه نويني را در پيش گرفتند ولي شيوه آنان كاملاً متفاوت بود. دكارت نسبت به همه چيز شك آورد و از وجود خويش شروع كرد تا توانست راهي براي درست به كار بردن عقل پيدا كند و دريچه اي به روي علم باز نمايد.
ملاصدرا مردي عارف و روحاني بود. از اين رو نمي توانست قيود معتقدات مذهبي را دور بريزد. مع الوصف به يك راز بزرگ طبيعت پي برد و دانست كه جوهر عالم ماده هميشه در حركت است.
تا زمان ملاصدرا، فلاسفه حركت را به تمام عالم عموميت نمي دادند و مي پنداشتند كه در پنج مقوله جوهر (عقل، نفس، هيولي، صورت، جسم) و پنج مقوله عرض (له، متي، فعل، انفعال، اضافه) حركت راه نمي يابد و فقط در چهار مقوله عرض (كم، كيف، وضع، اين) حركت واقع مي شود.
علت آن است كه آنان حركت را از ديدگاه مشهودات خويش تعريف مي كردند. مثلاً مي ديدند كه اشياء را مي توان شمرد يا اندازه گرفت يا حرارت، اراده، شجاعت، سستي، سختي، نور و غيره منشأ حركت هستند.
محمدبن ابراهيم شيرازي، معروف به ملاصدرا، صدرالدين و صدرالمتألهين داراي تصنيفاتي است كه فهرست آنها به شرح زير است:
1. اسفار 2. شرح هدايه 3. حاشيه بر الهيات شفاي شيخ الرئيس 4. شرح حكخه الاشراق شيخ شهاب الدين سهروردي 5. واردات قلبيه 6. رساله در حدوث عالم 7. مسائل قدسيه و قواعد ملكوتيه 8. رساله در تحقيق تشخص 9. رساله در تحقيق اتضاف مهيه بوجود 10. رساله در جواب مسائلي كه از محقق طوسي سؤال شده و جوابي صادر نگشته 11. كتاب اسرار الايات 12. تفسير سوره جمعه 13. تفسير سوره الطارق 14. تفسير سوره الواقعه 15. تفسير آيه نور 16. تفسير آيه الكرسي 17. كتاب حكمه عرشيه 18. كتاب مشاعر 19. رساله اكسير العارفين في معرفه الحق و الليقين 20. رساله كسر اصنام جاهليه 21. رساله اتحاد عاقل و معقول 22. كتاب شرح اصول كافي 23. عقل و جهل.


ahura persia (1387/07/28 12:50:54)
علامه قطب الدين محمود شيرازي
مولانا ضياء الدين مسعود بن مصلح کازروني است که در کتاب شرح کليات قانون شيخ الرئيس ابو علي سينا درباره خود مي نويسد، چون از خانواده طبيب بوده, خود نيز همت به تحصيل طب مي گمارد و مي تواند آب مرواريد چشم را جراحي کند.
چهارده سال داشت که پدرش وفات يافت و ده سال در بيمارستان مظفري شيراز مشغول معالجه بيماران بود. در اين وقت شوق تحصيل بيشتر پيدا مي کند و بدين منظور در خدمت عم خود کمال الدين ابو الخير مصلح کازروني قانون را تحصيل مي کند وسپس نزد شمس الدين محمد کيشي و بعد در خدمت شرف الدين زکي بوشکاني کتاب قانو ن را تجزيه و تحليل مي نمايد. چون اين کتاب مشکل بوده شروح مربوطه را هم مطالعه مي کند و سرانجام خويشتن را نيازمند مکتب خواجه نصيرالدين طوسي مي يابد و در محضر آن استاد مشکلات کتاب قانون را حل مي کند. بعد راه خراسان را در پيش مي گيرد و ازآنجا به عراق عجم مي رود و سر از بغداد در مي آورد و از بغداد نيز به روم عزيمت مي کند و از تمام حکما و اطباي مشهور درباره مشکلات قانون استفاده مي نمايد و سرانجام به مصر مي رسد و در سال (681) سه کتاب درباره شرح قانون مي بيند و دراين وقت که اشکالي در کتاب ابو علي سينا برايش باقي نمي ماند به شرح آن مي پردازد و کتابي با ارزش تأليف مي کند .
علامه درسال 710 هجري در گذشت و در تبريز در جوار قبر محقق بيضاوي مدفون شد. ولادتش درشيراز بود و نزديک به نود سال زندگي کرد.
مصنفات او عبارتند از شرح کتاب مختصر اصول ابن حاجب، شرح مفتاح العلوم سکاکي، شرح کتاب حکمه الاشراق، شرح کليات قانون، تحفه شاهي « در علم هيئت» روضات الجنان .
قطب الدين در رصد خانه مراغه شرکت جست . مدتي در سيواس و ملط به شغل قضاوت مشغول بود. از کتب پارسي او دره التاج است. اين رساله تهذيبي است از کتاب مفصل او موسوم به نهايه الادراک که در علوم مختلف نوشته شده و به طبع رسيده است .
در کتاب اختيارات مظفري اشکالات مجسطي و ديگر متقدمان را حل کرده است . علاوه بر هيئت زمين، فصل مشبعي در جغرافيا از روي تحقيقات تازه و منتقدانه نگاشته و اشتباهات گذشتگان را برطرف نموده است ديگر از آثار او به فارسي مکاتب است. مذهب علامه شافعي بوده و لباس صوفيه مي پوشيد و هنگام تصنيف کتاب روزها روزه مي گرفت.


ahura persia (1387/07/28 12:50:12)
حافظ شيرازي
خواجه شمس الدين محمد حافظ در حدود سال 726 در محله شيادان شيراز به دنيا آمد، محله شيادان سابق را امروز محله درب شاهزاده مي گويند.
پدر حافظ بهاءالدين از اصفهان به شيراز مهاجرت كرد و در آنجا به تجارت پرداخت و ثروتي اندوخت. اما چون حافظ خردسال بود كه پدرش درگذشت، ثروت پدري را از دست داد و ناگزير شد خيلي زود وارد زندگي شود و با عرق جبين و كد يمين امرار معاش نمايد. با وصف بر اين هر وقت مجالي مي يافت به كسب دانش مي پرداخت. قرآن مجيد را حفظ نمود و به همين جهت او را حافظ گفته اند.
حافظ هفته اي يك شب در چاه مرتاض علي كه بالاي تنگ الله اكبر جاي دارد شب زنده داري مي كرد و شب هاي جمعه را نيز در مسجد جامع عتيق به تفكر و تدبر در معاني قرآن مي پرداخت.
حافظ با شاه شيخ ابواسحاق بسيار محشور بود و علاقه سرشاري بدو داشت. كما اينكه پس از مرگش، با وجودي كه شيراز به دست حريفش امير مبارزالدين افتاده بود باز از اين دوست دانش پرور خود ياد مي كرد و غزل مي سرود. در غزلش حافظ از خلوت انسي كه با شاه داشته با اندوه و ماتم ياد مي كند در عين حال از غفلت شاه شيخ ابواسحق نيز با غيرت سخن مي گويد.
در دربار شاه شيخ ابواسحق سه شخصيت بودند كه حافظ نسبت بدانان انس و علاقه سرشاري داشت و از آنان در قطعه اي ياد مي كند، شيخ مجدالدين، شيخ امين الدين و حاجي قوام.
پس از قتل فجيع شاه شيخ ابواسحق و تسلط امير مبارزالدين بر شيراز، حافظ با او به سختي مبارزه مي كرد.
امير مبارزالدين دستور داد تا ميخانه ها را بستند و صداي موسيقي را خاموش ساختند و در همه جا بساط زهد و ريا گستردند.
حافظ به او كه شأن شاهي را نمي شناخت و مانند محتسب به دنبال شكستن خم شراب و بريدن زبان چنگ بود از راه طعنه لقب محتسب داد.
حافظ در مذمت امير مبارزالدين ابيات زيادي دارد. سرانجام امير مبارزالدين به دست پسر خود شاه شجاع به قتل رسيد. حافظ در اين احوال به مدح شاه شجاع پرداخته اما پيداست كه مدح او بدان علت است كه شاه شجاع استبداد سياه پدرش امير مبارزالدين را از بين برده زيرا او خود شاعر و اهل ادب بود. نحوه مدح حافظ از شاه شجاع به منزله مدح آزادي و صداقت است.
اما همين شاه شجاع با همه علم و دانش و ذوقي كه داشت نسبت به مير عماد فقيه كرماني بسيار معتقد بوده است.
ميرعماد گربه خود را تعليم داده بود تا به هنگام نماز به او اقتدا نمايد و ركوع و سجود را تقليد كند. شاه شجاع اين امر را حمل بر كرامت فقيه مي نمود. اما حافظ مي دانست كه خداوند از گربه نماز نخواسته و اين يك حيله گري است. لذا به ميرعماد فقيه حمله مي كند و مي گويد:
 

آغاز مكر با فلك حقه باز كرد

صوفي نهاد دام و سر حقه باز كرد



ahura persia (1387/07/28 12:49:20)
شوريده شيرازي
محمد شوريده شيرازي شاعر نابيناي روشن دل از بدو جواني قريحه شگفت انگيزي در شاعري از خود نشان داد. وي در سال 1247 پاي به جهان گذاشت و در هفت سالگي در اثر مرض آبله چشمانش را از دست داد مع الوصف از هشت سالگي به تحصيل پرداخت، يازده ساله كه بود پدرش دار فاني را وداع گفت. پدر شوريده نيز شعر مي گفت و عباس تخلص مي نمود و نسب خود را به اهلي شيرازي مي رساند.
شوريده در شانزده سالگي به معيت خان خود به مكه معظمه و مدينه طيبه رفت. مدفن شوريده در سعديه شيراز، مقابل آرامگاه شيخ بزرگوار سعدي است.


ahura persia (1387/07/28 12:48:58)
قاآني شيرازي
ميرزا حبيب متخلص به قاآني فرزند محمدعلي گلشن از شعراي بزرگ دربار فتحعلي شاه و محمد شاه و اوايل سلطنت ناصر الدين شاه بود.
وي در شيراز متولد شد و چون از هفت سالگي يتيم گرديد تحصيلات مقدماتي را در همان شيراز فرا گرفت و در اوان جواني عازم مشهد شد تا در آنجا به ادامه تحصيل بپردازد و ضمناً ميدان تازه اي براي کسب معاش پيدا کند.
قاآني در ادبيات عرب و فارسي مهارت کافي يافت و به حکمت نيز علاقه سرشاري داشت و مي توان گفت شهرت شاعري او لطمه به شهرت او به عنوان يک حکيم دانشمند زده است در حکمت او را همپايه ملاصدرا و حاج ملاهادي سبزواري و در شرعيات مرتضي انصاري شمرده اند. از اين رو فتحعلي شاه او را « مجتهد الشعراء » لقب داد و محمد شاه نيز قاآني را « حسان العجم» مي خواند زيرا در شعر مخصوصاً قيصده سرايي چنان برکلام تسلط داشت که مايه اعجاب هر خواننده آثار اوست.
قاآني شايد اولين شاعر ايراني است که بر زبان فرانسه تسلط داشت. همچنين در رياضيات کلام و منطق نيز استادي مسلم به شمار مي رفت ولي افسوس که براي مضامين اشعارش از آن همه علم و اطلاعات وسيع استفاده کافي ننمود و شعر را وسيله اي ارتزاق و تفنن مي دانست نه هنر.
هنر از لحاظ لفاظي و به کار بردن صنايع شعري و ابتکار در قوافي بي نظير است. قاآني علاوه بر ديوان اشعارش که در حدود هفده هزار بيت است کتابي بنام پريشان به سبک گلستان درنثر نگاشته که مضامين آنهم مملو از داستان هاي متهجن و توام با الفاظ رکيک است. وفات قاآني در سال 1271 اتفاق افتاد و در تهران مدفون شد.


ahura persia (1387/07/28 12:48:37)
 سلمان فارسي
زادگاهش قريه دشت ارژن فارس (هفت فرسنگي شيراز) بود و قبيله اش در كازرون احترام فوق العاده داشتند و حتي پس از آن كه كازرون به دست مسلمين افتاد، اين طايفه از پرداخت جزيه معاف شدند. از رجال برجسته قبيله سلمان، يكي شيخ ابواسحق ابراهيم بن شهريار بن مهريار كازروني است كه در مدت عمر خود صدقات سلمان فارسي را از بيت المال خلفاي عباسي مي گرفت و بين افراد عشيره تقسيم مي نمود.
نامش پيش از اسلام روزبه بن وخشودان بود.
سلمان هنگامي كه مژده ظهور پيغمبر را شنيد عازم تهامه شد. اما در بين راه اسير گرديد و او را به يك يهودي فروختند. يهودي نيز سلمان را به زني از طايفه بني سليم فروخت. پيغمبر هنگام عبور، مهمان خداوند سلمان شد و او را كه ايمان آورده بود خريده آزاد كرد.
وي چنان مورد علاقه رسول ا... قرار گرفت كه سلمان محمديش ناميد. سلمان از حواريين حضرت رسول و در شمار اهل بيت عصمت و طهارت مي بود كه زهد و تقوي و وفور عقل و عملش مورد تأييد پيغمبر و بزرگان اسلام بود. سلمان در زمان خلافت عمر، والي مدائن شد. در آن هنگام به كاخ والي نرفت بلكه در دكاني مي نشست و به امور مردم رسيدگي مي نمود. سلمان داراي چنان مقامي بود كه پس از مرگ، حضرت علي با دست خود او را غسل داد. درباره سلمان در كتب متعدد قلمفرسايي زيادي شده كه جامع ترين آنها در كتاب نفس الرحمن اثر علامه نوري حاج ميرزا حسن و اواخر جلد ششم و جلد هشتم بحارالانوار مجلسي آمده است.


ahura persia (1387/07/28 12:47:39)
سيد علاءالدين حسين (ع)
حسن بن موسي برادر شاهچراغ نيز با برادران ديگر به شيراز آمد و پنهان بود ولي بعداً به دست مأمورين حكومت كشته شد.
متأخرين نوشته اند جسدش را در زمان صفويه يافته اند و حال آن كه در كتب قرن هشتم از مدفن آن حضرت نام برده اند و شيرازنامه تصريح كرده است كه (در محلت باغ قتلغ از محلات شيراز است و به گنبد باغ اشتهار يافته چه در ايام سلطنت اتابك شخص مباركش ظاهر گشت و بر سر او گنبدي ساخته بودند).
در شدالازار و هزارمزار نيز از آن بقعه به عنوان روضه اي قديمي نام برده شده. از آثار دوران صفوي در حرم سيدعلاءالدين حسين تعميري است كه در زمان شاه اسماعيل صفوي صورت گرفته و هنوز قسمتي از كاشي هاي معرق آن در موزه پارس شيراز موجود است. اين امام زاده نيز داراي موقوفات زيادي است كه اخيراً ضابطه صحيحي براي بهره برداري از آن ترتيب داده شده.


 1 2 3  
تمام حقوق برای سایت Tamoochin.com محفوظ است
©2024 Tamoochin.com | TCOM